ورود کاربران

چشم انتظاري(حضرت زهرا)

 

چشم انتظاري!

درين شبها ز بس چشم انتظاري مي‏برد زهرا

پناه از شدّت غمها، به زاري مي‏برد زهرا!

ز چشم اشکبار خود، نه تنها از منِ بيدل 

که صبر و طاقت از ابر بهاري مي‏برد زهرا

 

اگر پشت فلک خم شد چه غم؟! بار امانت را

به هجده سالگي با بردباري مي‏برد زهرا

زيارت مي‏کند قبر پيمبر را به تنهايي

بر آن تربت گلاب از اشک جاري مي‏برد زهرا

همه روزش اگر با رنج و غم طي مي‏شود، امّا

همه شب لذّت از شب زنده داري مي‏برد زهرا

نهال آرزويش را شکستند و، يقين دارم

به زير گِل هزار اميّدواري مي‏برد زهرا

اگر چه پهلويش بشکسته، در هر حال زينب را

به دانشگاه صبر و پايداري مي‏برد زهرا

شنيد از غنچه‏ي نشکفته‏اش فرياد يا محسن!

جنايت کرده گلچين، شرمساري مي‏برد زهرا!

به باغ خاطرش چون ياد محسن زنده مي‏گردد

قرار از قلب من با بيقراري مي‏برد زهرا

به هر صورت که از من رخ بپوشد، باز مي‏دانم

که از اين خانه با خود يادگاري مي‏برد زهرا!

محمد جواد غفورزاده (شفق)

یاس کبود:زهرا در بستر شهادت:ص124- 125

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید