ورود کاربران

بانوي پهلو شكسته - ويژه نامه فاطميه اول - بيان ده وجه در معني اسم فاطمه

 

بيان ده وجه در معني اسم فاطمه

 

اول از حضرت صادق عليه‏السلام مرويست که فرمود سميت فاطمه لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دنيا و حسبا يعني فاطمه ناميده شد بجهت اين که از زنان زمان خود منقطع بود و جدا بود بواسطه فضل و دين و حسب و البته آنچه مفيد است فضل و دين و شرف و حسب است.

2- سميت فاطمه لانقطاعها عن فواطم التسعه چون آنها در کفر متولد شدند و فاطمه وليده اسلام است.

3- و در علل الشرايع از حضرت باقر عليه‏السلام روايت کند که چون فاطمه متولد شد (اوحي الله عز و جل الي ملک و قال له انطلق الي محمد و قل له سمها فاطمه فسماها فاطمه ثم قال اني فطمتک بالعلم و فطمتک عن الطمث پس حضرت باقر عليه‏السلام فرمود والله لقد فطمها الله تعالي بالعلم و عن الطمث بالميثاق) در اين حديث چهار مطلب است اول ملکي اسم فاطمه را بر زبان پيغمبر جاري فرمود دوم فطام فاطمه بالعلم سوم فطامش از طمث چهارم کلام امام عليه‏السلام که بقسم خبر از وقوع قول حضرت رسول داده با ضميمه‏ي ميثاق و معني فطام بعلم يعني ترا شير دادم تا بي‏نياز شدي و ترا بسبب علم از جهل جدا کردم و اين بيان کنايه است که فاطمه در بادي فطرت بعلوم ربانيه عالمه بوده است

4- از حضرت صادق مرويست که فرمود (افتدري اي شئي تفسير فاطمه قال لا قال (ع) فطمت عن الشر) يعني از شر بديها بريده و جدا شده و اگر لازم نباشد فطمت يعني فاطمه خود را از همه شرور دور نمود

 

5- قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم سميت فاطمه فاطمه لفطمها عن الدنيا و لذاتها و شهواتها يعني بجهت انقطاع و انفطام او از دنيا و لذات و شهوات آن او را فاطمه ناميدند کانه از وقتي که آن ملک نازل شد و او را فاطمه خواند دنيا را نخواست و اعراض از ماسوي الله کرد، و من المهد الي اللحد روي دلش بسوي آخرت و پروردگارش بود چون محبت دنيا از دلش بريده شده بود مالک محبت حق شد و از اين جهت در دنيا با آنهمه قدرت و کمال کرامت در آن زمان قليل با نهايت سختي و عسرت گذرانيد.

6- در علل الشرايع از عبدالله محض پسر حسن مثني از حضرت سجاد عليه‏السلام حديثي آورده است که حاصلش اين است عبدالله سؤال کرد چرا فاطمه را فاطمه‏ ناميدند فرمود چون فاطمه متولد شد و خلافت و امامت را در ذريه او خداوند متعال قرار داد فبهذا سميت فاطمه‏ي لانها فطمت طمعهم

7- رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در حق فاطمه‏(ع) فرمود من عرفها حق معرفتها ادرک ليله القدر وانما سميت فاطمه‏ي لان الخلق فطموا عن کنه معرفتها و في خبر آخر انما سيمت فاطمه لان اعدائها فطموا عن حبها

معرفت فاطمه‏ي زهرا دو قسم است اول معرفت اسم و حسب و نسب و جمله قليله از حالاتش و اين قسم از معرفت از اين حديث معلوم است که رسول صلي الله عليه و آله و سلم دست فاطمه را گرفت و فرمود (من عرفها فقد عرفها و من لم يعرفها فهي فاطمه‏ي بضعه مني و روحي التي بين جنبي الحديث) آنجناب در اين تعريف خواسته است اتحاد خودش را بفاطمه‏ي زهرا که دلالت بر کمال فضل و شرف او مي‏کند بمردم بفهماند يعني فاطمه را بدين گونه بشناسيد و او را چون روحي در قالب و قلب من بدانيد و اين قسم از معرفت نتيجه‏اش اين است که با روح و قلب و پاره تن پيغمبر بايد مردم عمل بنمايند آنچه با پيغمبر عمل مي‏کردند و حرمت جان پيغمبر حرمت پيغمبر است و احترام جزء اعظم احترام کل است.

و قسم دوم معرفت بكنه و حقيقته و احاطه تامه‏ي بتمام مقامات و کمالات و فضائل و فواضل اوست و اين قسم از معرفت براي احدي حاصل نمي‏شود و حديث (و هي الصديقه الکبري و علي معرفتها دارت القرون الاولي) همان معرفه اجماليه است و عجز انسان از ادراک هر شيئي و شخصي بواسطه کثرت اوصاف و آيات اوست و هر قدر اوصاف موصوف زيادتر است موصوف قدر و شأنش در انظار عظيم‏تر مي‏نمايد و چون انسان ناقص بواسطه فقدان آن مقامات عاليه در مقام داني و سافل است بمقام عالي نرسد و نتواند او را بشناسد پس چگونه ما حقيقت نبوت را مي‏توانيم بشناسيم مانند اسم عظم و ليله القدر و ساعت مستجابه‏

8- قال الباقر عليه‏السلام (انما سميت فاطمه‏ي بنت محمد الطاهره لطهارتها عن کل دنس و طهارتها من کل رفث و مارات يوما حمره و لا نفاسا) در معني طاهره و بتول ( در كتاب رياحين الشريعة ) اشاره باين معني شد و اين عبارت اخراي فطمت عن الطمث و رفث بمعني فحش است و اين دو طهارت اشاره بپاکي فاطمه زهرا است از پليديهاي ظاهر و باطن و تعدد ذکر طهارت بر حسب تعدد و اختلاف متعلق است از آنکه دنس و رفث صريح است با دناس ظاهره و ارجاس باطنه مانند تعدد ذکر اصطفا در حق مريم (ع)

9- از علل الشرايع از محمد بن مسلم ثقفي روايت کرده که گفت از حضرت باقر عليه‏السلام شنيدم که فرمود حضرت فاطمه زهرا (ع) بر در جنهم وفقه دارد و در آن روز بين هر دو چشم هر مرد مؤمن و کافر نوشته مي‏شود هذا مؤمن هذا کافر و دوستار فاطمه که گناهکار است بين دو چشم او نوشته مي‏شود هذا محب پس دوستار گناهکار را بسوي آتش مي‏برند آنگاه فاطمه در مقابل خود عرض مي‏کند (الهي و سيدي سميتني فاطمه و فطمت بي من تولاني و تولي ذريتي من النار و وعدک الحق و انت لا تخلف الميعاد) حق تعالي مي‏فرمايد راست مي‏گوئي اي فاطمه‏ي من ترا فاطمه‏ي ناميدم و دوستان و ذريه ترا از آتش جهنم جدا کرده‏ام و وعده من حق است اين که امر کردم آنها را بسوي آتش براي اينکه در حق آنها شفاعت بنمائي شفاعت کن که من شفاعت ترا قبول مي‏نمايم تا ملائکه و انبياء و اهل موقف بدانند در نزد من مکانت و منزلت ترا پس هر کس بر پيشاني او محب نوشته است او را شفاعت بنمايد

و خرگوشي در شرف النبوه و کلبي نسابه از حضرت صادق عليه‏السلام از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روايت نموده که آن حضرت از حضرت رسول سؤال نمود که آيا مي‏داني فاطمه‏ي را چرا فاطمه ناميده شد آن جناب عرض کرد از براي چه فرمود لانها فطمت هي و شيعتها من النار

10- (سميت فاطمه بهذا الاسم لانها فطمت و تبلت عن النظير) يعني فاطمه زهرا (ع) از مثل و مانند خود مفطومه و منقطعه شده، و اين وجود ده گانه همه بيان مصداق و با هم تنافي نيست يعين فاطمه بهمه اين شئونات متصفه است و همه اين فضائل از خصائص اوست (فسبحان من خصها باعظم الفضائل و ميزها عن خلقه باکرم خصائل و شرفها و رفع قدرها و اکرامها و اکثر نسلها و جعل کل حال من احوالها آيه باهره و کل طور من اطوارها معجزه ظاهره)

 

 

 



نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

دیدگاه‌ها  

# حسین امینی 1391-01-17 10:24
سلام و خسته نباشید اعظم الـله جورکم
خیلی عالی است
اما روایت را اگه ترجمه اش را هم بیان می فرمودید بهتر بود چراکه برای بعضی از افراد قابل فهم نیست واگربتوانی ترجمه ها راروان تر بیاورید درقرائت آن تسهیل به وجود آورده اید
واین مطلب "و قسم دوم معرفت بگنه"رااصلاح کنید
دربعضی ازجاها فاطمهی به کاررفته اصلاح کنید
منظور از"ساعت مستجابه‏ي"درقسم ت 7 چیست
درقسمت 8 "در معني طاهره و بتون اشاره باين معني شد"این را اصلاح کنید
ادامه آ« برای بعد انشا الله
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# مفلس 1391-01-21 08:20
از عنايت شما به اين مطلب متشكرم ، موارد ذكر شده اصلاح شد.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# غدير 10 هجري 1391-01-21 09:57
السلام عليك ايتها المظلومة المقهوره
مقالات زيبايي بود و اي كاش متنوع تر بود و فقط منحصر به مقاله نبود .
التماس دعا
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# سید امیر حسین بحرالعلوم طباطبایی 1391-01-25 03:35
با سلام خدمت دوست و رفیق شفیق و بزرگوارم . از زحمات شما بسیار متشکرم . بنده حقیر از این که دوستان و رفقایی دلسوز در حق اهل بیت چون شما را دارم خدا را شاکرم و امیدوارم حضرت رب الارباب حقیر را از همنشینی و هم سلکی با شما عزیزان محروم نفرماید . وفقکم الله انشاء الله . یاعلی
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# ويژه نامه فاطميه اول 1433 1391-01-25 14:29
با سلام خدمت برادر عزيز و بزرگوارم
ان شاء الله كه همه ما در احياي معارف حقه بتوانيم قدمي برداريم و مورد رضايت اعلي حضرت ، بقية الله الاعظم ارواحنا فداه قرار بگيرد
از عنايت شما به حقير كمترين متشكرم
يا علي .
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# حجة الاسلام سید امیر حسین بحرالعلوم طباطبایی 1391-01-29 00:09
از من برای خود چه بتی ساختی رفيق ؟
یعنی مرا دوباره تو نشناختی رفيق؟
من پادشاه ارتش بازنده بودم و
مانند من شدی و تو هم باختی رفيق
از دوستی من به تو غم می رسد فقط
خود را به رنج و دردسر انداختی رفيق
من در دیار شعر پریشان شدم تو هم
مثل خودم به شهر غزل تاختی رفيق
تاوان دوستی دل بی کس من است
تاوان و قیمتی که تو پرداختی رفيق ...
حقیر حقا لیاقت رفاقت با شما بزرگان را نداشتم ، فقط علی علیه السلام لطفی شامل حال من کرد و شما را قسمت ما کرد .
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# ابو علی 1391-01-30 22:31
ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم مامور براي خدمت زهرائيم
روزي که تمام خلق حيران هستند ما منتظر شفاعت زهرائيم
دستتون درد نکند/ موفق باشید / مقالات زیبایی بود
خدا را شکر میکنم که با این سایت آشنا شدم و از مطالب مفید شما دوستان استفاده ببرم
التماس دعا
یا علی مدد
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# امیر عاشق 1392-12-10 10:27
ممنون عالی بود...
فقط خواهش میکنم معنی شعر «مالی وقفت علی القبور» رو اون قسمت جواب حضرت فاطمه رو معنیش رو هم بگید... نتونستم خوب معنی کنم...
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# حجت الاسلام شیخ مصطفی ابوطالبی 1392-12-25 16:56
به نقل از امیر عاشق:
ممنون عالی بود...
فقط خواهش میکنم معنی شعر «مالی وقفت علی القبور» رو اون قسمت جواب حضرت فاطمه رو معنیش رو هم بگید... نتونستم خوب معنی کنم...

معنای این بیت این میشه :
چه شده است که من برسر قبور ایستاده ام و به قبر حبیب خود سلام می کنم ولی او جواب سلام من را نمی دهد
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
# امیر عاشق 1393-01-03 19:35
ممنون لطف کردید... بیت های اول رو میدونم از قسمت رو نمیدونم... اشعاری رو که در پاسخ خود از جانب فاطمه (ع) میگن...
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن